حسین آباد جرقویه



تقدیم به روح پر فتوح شهید آیت الله جرقویه ای

 

رهبران انجمن و رستاخيز مردمي 30 تير و شهادت آيت الله جرقويه اي
((در 29 اسفند ماه سال 1329 قانون مردمي شدن نفت ايران به پذيرش مجلس شوراي ملي رسيد و به اين روش مردم ايران توانستند با پشتيباني همه سويه از نمايندگان هوادار قانون مردمي شدن نفت، به يكي از پيروزي هاي درخشان تاريخ ايران دست يابند و در پي آن كارگزاران جهانخوار انگلستان را وادار نمايند تا به خواسته هاي مردم ايران تن در دهند و در پي اين پيروزي دكتر محمد مصدق به نخست وزيري ايران رسيد. ولي از آنجا كه كارهاي دكتر مصدق به زيان جهانخواران بود شاه با وي به رويارويي برخاست. مصدق نيز در تاريخ 25 تيرماه 1331 از نخست وزيري كناره گيري نمود و در پي كناره گيري او، بار ديگر قوام السلطنه با پشتيباني امريكا و انگليس به نخست وزيري رسيد. با روي كار آمدن قوام، آيت الله كاشاني به پشتيباني از مصدق در گفتگويي با روزنامه نگاران خودي و بيگانه گفت: اگر قوام تا 48 ساعت ديگر كنار نرود اعلام جهاد خواهم كرد.پس از آن نيرو هاي مردمي به خيابانها ريختند و خواستار سرنگوني قوام شدند.))
برابر گفته هاي شادروان حاج حسين صلصالي داماد آيت الله جرقويه اي و بانو حاجيه خانم جرقويه اي دختر آن شهيد، به هنگام رساخيز مردمي سي تير، آيت الله جرقويه اي يكي از رهبران مردم اصفهان در بپاخيزي براي پشتيباني از آيت الله كاشاني و دكتر مصدق بشمار مي رفت و سرانجام نيز در اين راه جان باخت. پس از آنكه احمد قوام با دادن هشدارباش بر آن شد تا مردم را از رويارويي با خود بازدارد مردم اصفهان نيز در روز بيست و هشتم تيرماه دست از كار كشيدند، و سپس در بامداد روز سي ام تير با برپايي راهپيمايي با شكوهي به سوي دروازه دولت رهسپار شدند تا با تلگراف زدن به تهران، از نخست وزيري مصدق پشتيباني نمايند.در آن روز فرماندهي نيروهاي شهرباني با افسري بنام سرهنگ نادري بود كه افسر ديگري بنام سروان فيروزي كه از آشنايان آيت الله جرقويه اي بشمار مي رفت با او همكاري مي كرد. پس از آنكه راهپيمايي به اوج خود رسيد، سرهنگ نادري دستور تير اندازي داد و در پي آن ((يكي از كارگران اصفهان بنام مير خليف زاده تير خورده و در دم جان سپرد.)) مردم نيز با ديدن پيكر خونين آن كارگر به يكباره به خروش آمدند و در پي آن سرهنگ نادري به سربازان خود دستور داد تا با مردم درگير شوند. ولي سروان فيروزي از دستورهاي او سرپيچي كرد و سربازان را به خويشتن داري سفارش كرد. سرهنگ نادري نيز خود تفنگ بدست به سوي آيت الله جرقويه اي شتافت و با ته تفنگ خود چنان به سينه وي نواخت كه در همان دم توان خود را از دست داد و بيهوش گرديد. سپس گروهي از مردم وي را به دفتر كار يكي از دوستانش در خيابان چهار باغ رسانيدند. در پي اين پيشامد، آن همايش پر شكوه نيز پس از كشته شدن چهار تن از جوانان پر شور، پايان يافت. چند روز پس از رويداد سي ام تير، و روي كار آمدن دوباره دكتر مصدق، گروهي از بازرسان او به اصفهان آمدند تا به دادخواهي هاي مردم رسيدگي و دست اندركاران كشتار مردم اصفهان را به سزاي كارهاي خود برسانند. در پي آن آيت الله جرقويه اي و چند تن از ديگر بزرگان ديني اصفهان در مدرسه صدر بازار گرد آمدند. پس از آن گروهي از مردم نيز به آنها پيوستند.عكس زير يادگار آن گرد همايي است.

گردهمايي مدرسه صدر بازار

از راست:1-آيت الله اردكاني 2-آيت الله كرماني بنيانگذار بيمارستان عسكريه 3- آيت الله جرقويه اي

 

شهادت آيت الله جرقويه اي:

آسيبهايي كه در هنگام راهپيمايي و درگيري سي ام تير به آيت الله جرقويه اي رسيده بود، سر انجام كار خود را كرد و با اينكه پزشكاني چون: د كتر رياحي، دكتر مسيح جلوه و دكتر مجلسي كه از دوستان او بشمار مي رفتند. كوشش بسيار براي درمان وي بكار بردند، سودي نبخشيد و سرانجام در روز چهارم مرداد ماه همانسال به شهادت رسيد.مردم اصفهان نيز پيكر وي را با شكوه فراوان در تخت فولاد اصفهان به خاك سپردند.بدين روش يكي از بنيانگذاران انجمن جرقويه ايها در راه كوتاه كردن دست بيگانگان از كشور جان باخت. *روحش شاد و يادش گرامي باد*
ناگفته نماند درباره بيمناكي او گفته اند: وي يكي از انگشت شمار كساني بوده كه به هنگام يكسان سازي پوشاك در سال 1315 كه بدستور رضا شاه انجام گرفت، در برابر آن ايستادگي نشان داد و هنگامي كه استاندار اصفهان از بزرگان ديني اصفهان در خواست برداشتن عمامه نمود، آيت الله جرقويه اي از اين كار خودداري كرد و در پي آن به استانداري فرا خوانده شد و هنگامي كه استاندار از ايشان ميپرسد اگر از دستور هاي شاه سر پيچي كنيد كار به جاهاي باريك خواهد كشيد، بي درنگ پاسخ ميدهد: سر من با عمامه روي هم است. پس بهتر است هر دو را يكجا برداريد. استاندار اصفهان كه آماده شنيدن چنين پاسخي نبود با بر آشفتگي مي گويد، چناچه راست ميگوييد به تهران رفته به خود رضا شاه چنين سخني را بگوييد.آيت الله نيز پذيرفته و رهسپار تهران مي گردد و خود را به دربار مي رساند. در هنگام ديدار با رضا شاه همان گفته را بازگو مي كند. رضا شاه نيز به سرپرست دربار كه گويا شكوه الملك نام داشت دستور مي دهد كه آيت الله را به اتاق ديگري راهنمايي كند و به شكوه الملك مي گويد: اين از آن آخوندها نيست و راه درست آن است كه پروانه ي عمامه ي او را نوشته او را به اصفهان باز گردانيد. بدينسان نه تنها پروانه ي عمامه خود را دريافت ميكند بلكه هنگام بازگشت با روش ويژه اي پروانه ي عمامه ي يكي دو تن از بزرگان ديني اصفهان را نيز گرفته به اصفهان باز مي گردد.
*گركويه - شفيعي نيكابادي علي

نظرات شما عزیزان:

xerxes
ساعت19:00---29 بهمن 1390
سلام.
من حسین آبادی نیستم.ولی اجدادام چرا.
باعث افتخاره که این سایتو راه اندازی کردید.
خوشحالم از این بابت.
مرسی
ولی پیشنهاد میدم به روزتر بشید، زودتر آپ شید، و به سوال دوست آذربایجانی مون هم جواب بدید...

براتون موفقیت آرزو دارم....
شاد باشید


احمد صلصالی حسین آبادی
ساعت15:11---11 بهمن 1390
با سلام
چطوری نوه عمو از اینکه این همه زحمت کشیدی بابت راه اندازی واداره سایت ،ممنونم

آقا مجتبی و آقا حامد صلصالی هم فامیلهامون هم درتهران هم دراصفهان و شهرستان گلپایگان ساکن هستند ودر مدارج علمی بالا وصاحب تآلیفات فراوان. انشاء الله بهانه ای باشد این ارتباطات برای مشورت و تعاملات بیشتر و آشنایی و دیدار با همدیگر.
والسلام
موفق ومؤید و پیروز و سربلند باشید.


parastoo..nava
ساعت22:24---10 بهمن 1390
salam, man dar Iran nistam, mikhastam kami az in shahr hosin abad benevisin, Hosin abad hamoon jayesit ke Mohamad abad va yangha abad ast. aya shoma khodetoon va familetoon shahre esfan zendegi mikonin,

حامد
ساعت8:38---30 مهر 1390
سلام





خوبين آقاي صلصالي؟؟؟





واقعا خوشحالم كه شما و من باهم هم شهرتيم.





من حامد صلصالي... اهل آذربايجان غربي... شهرستان مرزي ماكو هستم.





خوشحال شدم از آشنايي با شما....





راستي... حسين آباد كجاست؟؟؟؟
پاسخ:سلام.مرسي به لطف شما.واسه منم خيلي جالبه كه فهميدم ماكو هم صلصالي داره.من هميشه فكر ميكردم صلصاليا فقط توي حسين آباد هستن. ولي جديدا فهميدم كه تركيه هم صلصالي داره.ولي تو اينكه صلصاليا خيلي كمن شكي ندارم.باور كن شما اولين صلصالي هستي كه فهميدم حسين آبادي نيستي.موفق باشي.به اميد ديدار


نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:





نويسنده: مجتبي صلصالي حسين آبادي | تاريخ: یک شنبه 3 مهر 1390برچسب:, | موضوع: <-CategoryName-> |